هر که بي او زندگاني مي‌کند

شاعر : سعدي

گر نمي‌ميرد گراني مي‌کندهر که بي او زندگاني مي‌کند
سروبالا دلستاني مي‌کندمن بر آن بودم که ندهم دل به عشق
سنگ دل نامهرباني مي‌کندمهرباني مي‌نمايم بر قدش
همچنان طبعم جواني مي‌کندبرف پيري مي‌نشيند بر سرم
آب چشمم ترجماني مي‌کندماجراي دل نمي‌گفتم به خلق
با قضاي آسماني مي‌کندآهن افسرده مي‌کوبد که جهد
احتمال از ناتواني مي‌کندعقل را با عشق زور پنجه نيست
چون دهانش درفشاني مي‌کندچشم سعدي در اميد روي يار
کاين همه شيرين زباني مي‌کندهم بود شوري در اين سر بي خلاف